
به نام خدا
** منظور از (أُولِي الْأَمْرِ ) در آيه 59 از سوره نساء چيست؟
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً
اي کساني که ايمان آورده ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [ اوصياي پيامبر ] را! و هر گاه در چيزي نزاع داشتيد ، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد ( و از آنها داوري بطلبيد ) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين ( کار ) براي شما بهتر ، و عاقبت و پايانش نيکوتر است.
سوره نساء آيه 59 .
اگر شما يك تابلويي را ديديد كه از طرف وزارت بهداري بر روي آن نوشته است: «از لبنيات استفاده كنيد» و در عين حال زير تابلو نوشته شده است: «لطفاً ماست، پنير، كره، دوغ، كشك، خامه و روغن نخوريد. » صبر كنيد ميخواهم ببينم منتظورش چيست. يكي ميگويد بخوريد، يكي ميگويد نخوريد. از طرفي ميگويد لبنيات بخوريد. از طرفي ميگويد اين نه، اين نه، اين نه. . . ببينيم پس چه باقي ميماند؟ ماست و پنير و كره و دوغ و كشك و روغن نخوريد. خامه و سرشير هم نخوريد. فقط يك چيز ياقي مانده و آن هم شير است. معنايش اين است كه شير ميل كنيد، چرا؟ اين را فكر ميكنم بچه كلاس اولي هم بفهمد. حالا كه اين را فهميديم سراغ قرآن برويم. قرآن فرموده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(نساء/59) از اولي الامر «أَطيعُوا»(پيروي كنيد) قرآن ميفرمايد از اولي الامر پيروي كنيد. البته هر كس اولي الامر را به تعبير خودش پيروي ميكند. برخي اولي الامر را امام جمعه هاي درباري و حقوق بگير و امام جمعه هاي كشورهاي اسلامي ميدانند. يكي ميگويداولي الامر فلان بن عبدالعظيم است. يكي ميگويد اولي الامر صدام بن فلان است. يكي ميگويد شاه حسن، يكي ميگويد فلان و. . . هر كشوري اولي الامر خودش را ميگويد شاه خودمان.
ما همه حرفها را كنار ميگذاريم، خود قرآن را ميبينيم. قرآن يك كلمه اولي الامر دارد كه ميگويد: «اطيعوا»(از او اطاعت كنيد) آيهاش اين است: «أَطيعُوا اللَّهَ»(از خدا اطاعت كنيد) «وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ»(و از رسول اطاعت كنيد) همه ميدانيم «الله» كيست، رسول را هم همه ميدانيم كيست. ولي اولي الامر كيست؟ اولي الامر يعني «صاحبان فرمان» قرآن ميگويد: «أَطيعُوا»(اطاعت كن) خدا فرموده از صاحبان فرمان اطاعت كن. به همين دليل آخوندهاي درباري همه مردم را دعوت ميكنند كه از شاهنشاهها و شاهها و رئيس جمهورها اطاعت كنند. ما ميگوييم از دم بايد اينها را در دريا ريخت و هيچ كدامشان قابل اطاعت نيستند. چرا؟ چون گفته ماست نخوريم، پنير نخوريم، كره نخوريم. درست است گفته از او اطاعت كنيد، ولي يك آيه هم داريم كه ميگويد: «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً»(دهر/24) يعني از گنهكار اطاعت نكن «أَوْ كَفُوراً».
درست است كه گفتم از اولي الامر پيروي كنيد، ولي يك آيه هم دارم كه از گنهكار اطاعت نكن. گفتيم لبنيات بخوريد اما يك جا هم داريم كه ماست نخوريد. پس اگر اولي الامر آثِم و كافر بود(اثم با(ث) يعني گناه، «كفور» هم يعني يعني كافر) از او اطاعات نكنيد.
آيه ديگري داريم كه ميگويد: «لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا»(كهف/28) «مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَه» كسي كه قلبش غافل است «عَنْ ذِكْرِنا» از ما و ذكر ما، از او پيروي نكنيد. كسي كه غافل است از ما و تابع هواي نفس است. كسي كه پيرو هوي و هوسش است از اين هم اطاعت نكنيد.
يك آيه هم داريم ميگويد: «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ»(قلم/10) يعني از كسي كه ميگويد و قسم ميخورد كه من آدم خوبي هستم و كسي كه «مَهينٍ» و آدم پستي است، اطاعت نكنيد. آدمهاي پستي كه به زور قسم و «والله، والله» گفتن خودشان را خوب جلوه ميدهند. تا حالا «لا تُطِعْ» در برابر «أَطيعُوا» را گفتيم. «أَطيعُوا» يعني اطاعت بكن و «لا تُطِعْ» يعني اطاعت نكن. بكن، بكنها و نكن نكن ها را با هم جمع ميكنيم تا ببينيم خلاصهاش چه ميماند. يكجا ميگويد از اولي الامر پيروي كنيد به شرط اينكه گنهكار(آثم) نباشد، كافر نباشد، غافل نباشد، پيرو هوي نباشد، «حَلاَّفٍ» پر سوگند نباشد، «مَهينٍ» پست نباشد.
البته به دخترهايي كه اسمشان «مَهينٍ» است، برنخورد. آن «مَهينٍ»، مهين فارسي است به معناي «ماه پاره». اين مهين كه ميگويند از اهانت و كلمهاي عربي است. مهين عربي با مهين فارسي فرق ميكند. مثل كوكو ميماند، امكان دارد از سيب زميني باشد و يا امكان دارد از سبزي باشد. عجب مثلهايي!
من چند روز پيش در يكي از كشورهاي كمونسيتي بودم. دو سه دانشجوي ايراني در آنجا بودند. گفتيم شما چند نفريد؟ گفتند: سه، چهار نفر بيشتر نيستيم. گفتم: اينجا از كشورهاي عربي دانشجو نيستند؟ گفتند چرا ما150 دانشجو از مصر و اردن و الجزاير و يمن و كجا و كجا داريم. گفتم ميشود دعوتشان كنيد. گفتند: چرا! ميشود، با هم رفيق هستيم. بنا شد اين بچه مسلمانهاي ما، آن بچه مسلمانها را دعوت كنند و وقتي آمدند من برايشان سخنراني كنم. البته عربي ما قوي نيست و يك خورده انحراف دارد، ولي ميتوانيم گليممان را از آب بكشيم. مثل اينكه پرسيدند: «قبله كدام طرف است» گفتند: مثل خودتان يك خورده انحراف دارد. حالا بنده عربي هم ميتوانم صحبت كنم، ولي يك خورده انحراف دارد. البته بحث آنجا، همهاش قرآني بود. آقايان عربهاي مصر و. . . و همه دانشجوها نشستند و اين بحث را گوش دادند، بناشده بود كه ما نيم ساعت صحبت كنيم، اما با اصرار اينها در چند جلسه 7 ساعت سخنراني از ما بيرون كشيدند. بعد از اين 7 ساعت آن دانشجوياني كه سني بودند، عباي مرا بوسيدند.
البته من در ايران يك طلبه كم سوادي هستم. درست است كه در تلويزيون شهرت دارم، اما شهرتم دليل بر ملايي نيست. ملا جاي ديگر است. يكجا سخنراني ميكردم، يك كسي گفت: آقاي قرائتي، آفرين! انصافاً بحثت بحث خوبي بود. گفتم به من آفرين نگو. بر آن علماي پيرمردي كه در حوزه ها به من درس دادند، آفرين بگو. شما اگر يك لامپ را ديدي، نگو زنده باد اين لامپ، بدان آن لامپ وزنش به آهن سياهي است كه در پايه پيدا نيست و برقش از كارخانه است. اگر شمايك وقت گل كرديد و به جايي رسيديد، به خاطر خون شهدا است. به خاطر علماست، به خاطر كتكهاي ابوذر است....................... .......................... ...............................
http://gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=1466
http://nasimemarefat.parsiblog.com/
وبگاه نسیم معرفت در خدمت شما
***نسیم معرفت**